Name:
Location: teh, Iran

Tuesday, August 23, 2005


هوالحی

گل نورانی مرداب آنان سرابند؛ نزد استادت بمان

نگفتمت :مرو آنجا که آشنات منم؟
دراین سراب فنا چشمه حیات منم؟
وگربه خشم روی صدهزارسال زمن
به عاقبت به من آیی که منتهات منم؟
نگفتمت که:به نقش جهان مشو راضی
که نقشبند سراپرده رضات منم
نگفتمت که: منم بحر و تو یکی ماهی
مرو به خشک که دریای با صفات منم؟
نگفتمت که :چو مرغان بسوی دام مرو
بیا که قوت پرواز و پر و پات منم؟
نگفتمت که: تو را ره زنند و سرد کنند
که آتش و تبش و گرمی هوات منم؟
نگفتمت که: صفتهای زشت در تو نهند
که گم کنی که سر چشمه صفات منم؟
نگفتمت که:مگو کار بنده از چه جهت
نظام گیرد؛ خلاق بی جهات منم؟
اگر چراغ دلی ؛ دان که راه خانه کجاست
وگر خدا صفتی دان که کدخدات منم

0 Comments:

Post a Comment

<< Home