هوالحی القیوم
گل نورانی من ؛ یکسال از میلاد افلاکی ات در مرداب خاکیان می گذرد و هونام هنوز تنها ترا دارد . تنها شاگردی که
برای او آمده و تنها به یاد او می نویسد . یادت باشد گلم ؛ سالها با تو زیسته ام با تو خواهم بود و در تو خواهم مرد
میلاد افلاکی ات در میان خاکیان مبارک
:او که بر بالای کوه نورانی - در پایان دنیا - به انتظار توست
هونام
3 Comments:
ما گدايان خيل سلطانيم
نقش بند قباي جانانيم
بنده را نام خويشتن نبود
آنچه مارا لقب نهند آنيم
هر گلي نو كه در جهان آيد
ما به عشقش هزار دستانيم
گر برانند گر ببخشايند
ره به جاي دگر نميدانيم
چون دلارام ميزند شمشير
سر ببازيم و رخ نگردانيم
دوستان در هواي صحبت دوست
زر فشانند و ما سرافشانيم
سعديا بي فروغ صحبت دوست
همه عالم به هيچ نستانيم
استاد عزيز ما! اگر ما شاگرد تو نيستيم شاديم كه تو استاد مايي!
اگر گلي نوراني نيستيم دراين مرداب ! ولي براي زيستن و زنده ماندن به نور تو نيازمنديم
[اگر كاسني تلخ است از بوستان است اگر عبدالله مجرم است از دوستان است] خويشتن عاشق
uycf kjivhkkv ikv bol jblnp;nki bjk
ده سال گذشت...چقدر زود گذشت...چقدر عوض شدیم چقدر دنیایمان عوض شد...ده سال پیش من که بودم..الانم را نمی شناسم...ده سال بعد کجا هستم...گل نورانی مرداب افلاکی شد و ما هنوز اسیر مرداب
Post a Comment
<< Home